بسم الله الر رحمن الر رحیم

روز هایی

با مادر شهیده ام

2

همین طور که غرق خواندن کلمات پرچم بودم ناگهان صدایی از بلند گوی حسینه،

گوشم را نوازش داد،آری سخنران مجلس ایام فاطمیه بود و این گونه گفت:"خواهران!

الگوی شما در همه ی امورتان مادر مظلومه و شهیده صدیقه ی طاهره(س) باشد"

مقداری درنگ کردم تا بقیه ی سخنان او را بشنوم.سپس به سمت خانه آمدم و به اتاق

خود رفته درب را بستم و به فکر فرو رفتم.واقعا درست است، ما مادری به مهربانی

تمام هستی داریم.به خود گفتم:مادر تو آن بانوی فرخنده ای است که چون شاه مردان به

خواستگاری اش آمه مهریه ی خود را شفاعت از گنهکاران شعه قرار داد.هم او که

آغوش پر مهر خویش را گشوده و انتظار فرزندان از راه مانده ی خود را می کشد.

تو فرزند آن شهیده ای هستی که افلاکیان، آرزوی خدمت گزاریش را داشتند و چشم

خاکیان به آستان کرامتش دوخته شده است.

ادامه ی این داستان را در تاریخ 30/آبان/1393 در وبلاگم قرار می دهم.