شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
"بسم الله الرحمن الرحيم" کتابخانه پارسي بلاگ،اتاق نسبتا کوچکي است که قرار است با حضور کاربران مهربان پارسي بلاگ به بزرگي دريا شود... در اين اتاق با معرفي و توضيح خلاصه و کوتاه از کتاب همراه با عکس جلد کتاب ميتوانيد ما را همراهي کنيد... منتظر حضور گرمتان در اتاق هستم... يا علي(ع)

پيام‌هاي اتاق

تسبیح دیجیتال
+ وقتي مي خواهيم از سرزميني بهتر بدانيم بايد قصه ي زندگي آدمهايش را بخوانيم اگر چه مي دانيم ورق ورق تاريخ شرح حماسه هاي مردم اين سرزمين است اما شايد هيچ دوراني را مثل سال هاي دفاع مقدس تجربه نکرده باشند.
انگار در اين سال ها فرماندهان به تنها چيزي که فکر نمي کردند پاداش هاي دنيوي بود. نه مدالي به سينه داشتند و نه حرف هاي عجيب و غريب مي زدند. باورکردني نيست که گاه تا آخرين لحظات زندگي براي عده اي ناشناس باقي مي ماندند
قصه ي فرمانده هان قصه ي واقعي مردان پارسا و شجاع اين سرزمين است.
«وقتي همه خوابيدند او آهسته از جا بلند شد. به ياد يحيي تشكش را جمع كرد و روي زمين سرد خوابيد. در تمام سالها و شبهاي آن هيچ كس به ياد نداشت عباس روي تشك خوابيده باشد.» اين قصه ي عباس كريمي ست. كودكي كه داوطلب مي شود كه در مدرسه به جاي دوستش هم تنبيه شود.
و همين شخصيت فداكار و ايثارگر است كه با احساس تكليف به ارگان نوپاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي پيوندد و جزء اولين كساني است كه براي مبارزه با ضد انقلاب به كردستان عزيمت مي كند و بعدها به عنوان مسئول اطلاعات وعمليات تيپ حضرت رسول(ص) مشغول به خدمت مي شود و ...
از هوش زياد و فرماندهي ماهرانه ي شهيد عباس كريمي در اين كتاب قصه هاي زيادي آمده است. روش پخش اعلاميه ي او و دوستانش در سربازي كه به طور بسيار زيركانه اي انجام مي گيرد و صبر و حوصله و شكيبايي او كه مانع از غافلگير شدن آنها توسط عراقي ها مي شود نمونه اي ازاين قصه هاست.
نكته ي مهم ديگر در مورد اين فرمانده ي بزرگ وضع ظاهري اوست كه با يك بسيجي ساده قابل تمايز نبوده است. به طوري كه در بيشتر جاها او را به جاي يك بسيجي ساده اشتباه مي گيرند. قصه ي «مردي با چفيه سفيد» و «بسيجي تازه وارد» و قسمتهايي از داستان «خلباني كه مي خواست اسير باشد» از اين مجموعه به اين نكته اشاره دارند. اما زيباترين قصه ي اين مجموعه را مي توان قصه ي «خلباني كه مي خواست اسير باشد» به حساب آورد.
داستان خلباني كه اسير رزمنده هاي ايراني مي شود و بعد بر اثر رفتار خوب و انساني شهيد عباس كريمي حاضر نمي شود كه او را به اردوگاه اسرا بفرستند. ... و سرانجام اين مجاهد راه خدا در تاريخ 23/12/1363 در عمليات غرورآفرين بدر در جنوب كشور (شرق دجله) با اصابت تركش به ديدار معبودش مي شتابد.
مردي با چفيه ي سفيد/ بر اساس زندگي شهيد عباس کريمي/ قصه فرماندهان/ اصغر فکور/ انتشارات سوره مهر
mp3 player شوکر
گروه کتابخانه
vertical_align_top