سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا

یا حسین (ع)

چای روضه ارباب زمین گیرم کرد...




      
شیخ رجبعلی خیاط می گوید :در نیمه شبی سرد و زمستانی در حالیکه برف بشدت می بارید و تمام کوچه ها و خیابانها را سفید پوش کرده بود از ابتدای ُکوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سربه دیوار گذاشته وروی سرش برف نشسته است! 
با خود گفتم شاید معتادی یا دوره گردی است که سنگ کوب کرده !جلو رفتم دیدم او یک جوان است! 
او را تکانی دادم بلافاصله نگاهم کرد و گفت: چه می کنی؟! 
گفتم جوان مثل اینکه متوجه نیستی برف! برف! 
روی سرت برف نشسته! 
ظاهرا مدتهاست اینجایی! 
مریض میشوی ,خدای نکرده میمیری! اینجا چه میکنی؟! 
جوان که گویی صدای منو نشنیده بود با سرش اشاره ای به روبه رو کرد! 
دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! 
فهمیدم عاشق شده! 
نشستم وبا تمام وجود گریستم! 
جوان تعجب کرد و کنارم نشست وگفت: تو را چه می شود پیرمرد؟! آیا تو هم عاشق شده ای؟! 
گفتم: قبل از اینکه تو را ببینم فکر می کردم عاشق هستم! عاشق (مهدی فاطمه) ولی اکنون که تو را دیدم که چگونه برای رسیدن به عشقت از خود بی خود شده ای ,فهمیدم من عاشق نیستم! و ادعایی بیش نبوده! مگر عاشق می تواند لحظه ای به یاد معبودش نباشد؟!




      
ببینید مثل روز روشنه که حکومتی بود! راهپیمایی 22 بهمن رو عرض می‌کنم. دلشان خوش است که ریخته‌اند توی خیابان و زده اند دهان و دندان استکبار را خرد خاکشیر کرده‌اند. گیریم که ریخته باشید و دهان آن بدبخت هم شده باشد! آخر راهپیمایی حکومتی افتخار دارد، بالیدن دارد؟ زرشک!
 
شاید فکر کنید که مگر می‌شود؟ شاید بپرسید مگر می‌شود اینهمه آدم بریزند توی خیابان و این حکومتی باشد؟ خب اگرچه ندانستن عیب نیست اما این سوال نشانه دل شاد و فرخنده و خجسته‌تان است دیگر؛ وگرنه در مملکتی که همه چیزش حکومتی است، مگر می‌شود راهپیمایی‌اش حکومتی نباشد؟ ببینید! مگر مسیرهای راهپیمایی را حکومت مشخص نکرده است؟ مگر برای رفت و آمد خلق الله اتوبوسهای شرکت واحد را هماهنگ نکرده است؟ مگر از میدان آزادی به هشت جهت بلندگو نکشیده است؟ خب اینها یعنی اینکه راهپیمایی حکومتی است دیگر. اما برای اینکه دلتان قرص شود چند نمونه از حکومتی بودن بقیه اتفاقات در کشور را خدمتتان عرض میکنم که دیگر مطمئن شوید بهروز سوراسرافیل و ممد نوری‌زاد و پونه قدوسی خدا بیامرز حرف مفت نمی‌زنند!
 
همین بازی استقلال و پرسپولیس! از بیخ حکومتی است. جایش را که حکومت تعیین می‌کند، مثلا میگوید استادیوم آزادی. زمانش را هم که حکومت تعیین می‌کند. حتی داورش را هم حکومت تعیین می‌کند! بعد هم برای آمدن مردم به استادیوم اتوبوس می‌گذارد و مردم هم هرچقدر میزنند شیشه اتوبوسها را می‌شکنند و صندلی‌هایش را از جا در می‌آورند، حکومت از رو نمی‌رود و باز برای بازی بعد اتوبوس می‌فرستد؛ انقدر که این حکومت پرروست!
 
اصلاً چرا آب زرشک فروشی‌ها را نمی‌گویید؟ الان شما بخواهید بروید سر خیابان فردوسی و دو لیوان آب زرشک بخرید، حکومت برایتان اتوبوس گذاشته است! یعنی از هر نقطه شهر یکی دو خط اتوبوس گذاشته تا بروید سر خیابان فردوسی و حتی آب زرشک خوردنتان هم حکومتی باشد! یعنی ملت نمی‌توانند یک لیوان آب زرشک غیر حکومتی بخورند در این مملکت... ای خدا تا کی می‌خواهی این رنج و عذاب ما قوم آریایی را ببینین و سکوت کنی؟!!
 
اصلاً آب زرشک را هم بگذاریم کنار. همین مدرسه رفتن. جایش را حکومت مشخص کرده است. زمانش را هم که حکومت مشخص کرده است. معلمش را هم که حکومت مشخص کرده است. به اقصی نقاط حیاط و راهروها هم که بلندگو کشیده! تازه باز هم حکومت آمده اتوبوس و مینی‌بوس گذاشته تا بچه‌ها را ببرد مدرسه بعد فکر کرده اسمش را بگذارد سرویس ما خر می‌شویم؛ آره جون خودت! آقا جان شاید من دوست دارم بچه‌ام ساعت  9 شب تا دوی نصفه شب شب برود در باشگاه بدنسازی و اسی کچل به او دیفرانسیل درس بدهد، اصلا دوست دارم بجای با سرویس رفتن، سینه خیز برود آنجا! چرا نمی‌گذارید؟
 
دیدید؟ دیدید چطور در این مملکت همه چیز حکومتی است؟ پس حالا که دیدید دیگر مطمئن باشید که راهپیمایی 22 بهمن هم حکومتی بود. من می‌رم بخوابم!



      
<      1   2      



+