توسط : *صدای باران* | در : سه شنبه 94/2/15ساعت 8:38 عصر |
نظر بدهید
بسم الله ...
به آسمان می نگرم ...
خالی تر از همیشه است .
دیگر ستارگانش برایم جلوه ای ندارد و سوسوی آنها دلم را سرشار از شور و شعف نمی کند.
آسمانی غم گرفته ، آسمانی پر از هیچ ...
اما نه ... شهابی ...
شهابی زیبا در حال عبور است .
اما نه .... عبور نمی کند انگار قصد عبور ندارد .
نور درخشانش دلم را روشن کرده .
گویی به من لبخند می زند .
این شهاب تویی ....
تویی که در آسمان زندگی ام درخشیدی و جاودانه ماندی و روشن بخش زندگی ام شدی .
و من ...
به تو می اندیشم .
به تو ای بهتر از جانم ، به تو ای رفیق تنهایی ام ، به تو ای همدم شبهای تارم ...
به تو ...
به تو ای شهید
و تو را ....
تو را ای شهید با تمام وجود دوست می دارم .